loading...
گــوگــولــی
امیر حسین حبیبی بازدید : 461 شنبه 30 مرداد 1389 نظرات (2)

برو کار می کن ولی کار کو؟

این همه خرج کردیم و زحمت کشیدیم و خون دل خوردیم و عمری تلف کردیم به پای درس و دانشگاه و آخرش هم هیچی به هیچی

حالا که با کلی شوق رفتیم دنبالِ مدرک و خیرِ سرمون لیسانس گرفتیم ، می بینیم که بله ،  جا تره و بچه نیست

به قولِ یکی از بچه ها گشتم نبود ، نگرد نیست(منظورم کاره)

یا به قولِ خودم:

برو کار می کن ولی کار کو؟

بگو شغل با بیمه و عار کو ؟

حقارت بکش بهر یک لقمه نان

مگو پولِ این نفتِ بسیار کو

 

اگه پولی که خرجِ دانشگاه کردیم ، میزدیم توی یه کارِ آزاد ، الان واسه خودمون کسی بودیم ، اما هیچ پُخی نیستیم

 دولت که با این خصوصی سازی داره فشار رو از رو خودش می ندازه روی دوش مردم ، پیمانکار هم چون زورش می ره هر بلایی بخواد روی کارگرا و کارمنداش میاره و کسی جرأت نداره دم بزنه ، حتی در خیلی از شهرها دیده شده که تا یک سال به کارگرا  حقوق داده نمیشه

اینم یه نمونش:

یعنی اگه کار هم پیدا بشه نباید انتظارِ حقوق داشته باشی و باید کلی پز بدی که کسی بت نمیگه چرا بیکاری

و البته نباید فراموش کنیم که انرژی هسته ای به خیلی از این مسائل جزئی ارجحیت داره و اصلا مهم نیست که از این گداپروری  فساد و فحشا به اوج خودش برسه ، تازه ما گشت ارشاد داریم که با اون میشه هر کسی رو به راهِ راست هدایت کرد

اینم نمودار درآمدهای نفتی که رابطه ی مستقیم با افزایش بیکاری داشته:

هرکس تونست بفهمه که این رابطه چطور برقرار شده پیش من جایزه داره

بخیال ، شعرو بخون ببین چطوره یا بهتره؟

 

شدم فارق ز تحصیلات

پیِ کارم ، پیِ نانم

ولی کاری نمی جویم

دگر آمد به لب جانم

 

گذشت عمری به دانشگاه

عجب پولی ز جیبم رفت

چه زجری من کشیدم تا

گرفتم مدرکی در دست

 

دگر پولی ندارم تا

زنم بر کارِ آزادی

پدر، حیف از همه پولی

که جایِ مدرکم دادی

 

نه دزدی می توانم کرد

نه مالِ کس توانم خورد

که هرکس را توان باشد

به آسانی تواند برد

 

من اما ساده می بازم

دگر جایی برایم نیست

از این ویرانه خواهم رفت

کسی در انتظارم نیست

 

نه عضوی از بسیجم من

نه ریشی چون شما دارم

ولی در سینه ام قلبیست

که در آن یک خدا دارم

 

خداوندی که بی منت

به ما نفتش غنیمت داد

ولی آن دیگری بردش

خدا را هم فریبش داد

 

در این بازارِ بی رونق

خدایی می کند اکنون

که هرکس سجده می دارد

شود سهمش ز نفت افزون

 

عدالت واژه ای تلخ است

چه باید کرد و باید گفت

ز سویی هم نمی باید

که ساکت ماند و لب را خفت

 

چه زنها دیده ام از فقر

که تن بر ناکسان دادند

برای لقمه ی نانی

به پایِ هرکس افتادند

 

فقط سهمم از این دنیا

دو خط  از درد مردم شد

پیِ عدلِ علی هستم

که در دنیای ما گم شد

منبع:www.reza-fayazian.blogfa.com

ارسال نظر برای این مطلب
این نظر توسط سید در تاریخ 1391/08/13 و 16:30 دقیقه ارسال شده است

احسنتکم بسیار شیوا ورسا بود البته بسیاری از بسیجی ها روهم بنده میشناسم که کار ندارند .

این نظر توسط امین در تاریخ 1348/10/11 و 13:53 دقیقه ارسال شده است

اگه واقعأ نگران عدالتی دکتری بگیر یا ارشد و بشو یکی از کسانی که مولد عدالتند.


کد امنیتی رفرش
درباره ما
Profile Pic
با سلام به وبسایت خودتون خوش آمدید
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 41
  • کل نظرات : 4
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 17
  • آی پی دیروز : 9
  • بازدید امروز : 20
  • باردید دیروز : 12
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 20
  • بازدید ماه : 62
  • بازدید سال : 461
  • بازدید کلی : 6,090
  • کدهای اختصاصی
    شماره پیامک:30000 نمیگم