loading...
گــوگــولــی
امیر حسین حبیبی بازدید : 166 یکشنبه 31 مرداد 1389 نظرات (0)
جوات یعنی ...

جوات یعنی که خاکی بودن و شیک

مرام  و  معرفت حدّ المپیک 

 

جوات یعنی دلی بی شیله پیله

دروغ پَر ، ساده بودن ، عشق همینه

 

جوات یعنی با پیکان گوجه ای مون

بریم دشت و بخونیم از دل و جون

 

جوات یعنی براوو  روندن  و  فَر

بگیری گازشو تا حد آخر       

 

جوات یعنی  که پشت RD با عشق

زدی  405  تا  نکنی  دق

  

جوات یعنی  که عِرق ملی دارم

به ورزشگاه میرم ، شیپور میارم

 

جوات یعنی که تو بعد از عروسی

بری پیش امام زاده  پابوسی

 

جوات یعنی تولد ، مرگ ، یک  بار

یه بار هم دل  میشه عاشق نه صد بار

 

جوات یعنی  با یک ضبط هزار وات

میری کوه و نوار ِ داریوشم بات

 

 

جوات یعنی کلاهِ کاپیتانی

نه بازوبند و مچبند و تبانی

 

جوات یعنی که جیبات پر ز خالی

با  اون جیبای خالی پُز عالی

 

جوات یعنی شبا یا تو زمستون

یه عینک دودی مَشت رو چشامون

 

جوات یعنی  وفاداری نبینی  

ولی باز میگی از عشق قدیمی

 

جوات یعنی یه ترمو درس نخونی

شبِ امتحانو بیدار بمونی

 

جوات یعنی تی شرت با عکس داریوش

پر از حس ِ وجود  و  عشق خاموش

 

جوات یعنی که ما اخراجی هستیم

مجید سوزوکی و بایرامی هستیم

 

جوات یعنی کلاسو بیخیال داش

یه سیخ قلوه ، جگیر ، مهمون ما باش

 

 این هم یه ماشین عروس که خیلی جواته:

 لطفا قانون کپی یادتون نره+نظر

امیر حسین حبیبی بازدید : 143 یکشنبه 31 مرداد 1389 نظرات (0)

روحش شاد و یادش گرامی باد

درسته که یه کم قدیمی شده ولی حیفم اومد که راجع بهش چیزی نگم . خدایی هر چیزی واسه اولین بار یه سختی هایی داره و به نظر من همینکه تونستیم اولین قدم رو در این زمینه برداریم ، جای خوشحالی داره . اینکه ماهواره امید رو با ایستگاه فضایی مقایسه کنیم و فقط بخندیم کار درستی نیست (اما خدایی خنده داره) .

خلاصه دست دانشمندای هوافضای کشور درد نکنه که هم به  پیشرفت فضایی کشور کمک میکنن و هم به نشوندن خنده رو لب مردم

 

مرا  آمد  ز  او دیشب  پیامی

چو تفسیرش نمودم شد کلامی

 

به سیگنالش غمی جانسوز دیدم

دلی  آکنده  از  افسوس   دیدم

 

دلش  از  ملت  ایران  گرفته

زبهر آن همه جک ها  که گفته

 

بگفتا از چه گشتم سوژه خنده

گناهی  دیده اید  آیا  ز بنده

 

من اینجایم شما را چون سفیری

سفیری هستم اینجا  در اسیری

 

دگر  از  سوختم  چیزی  نمانده

یه لیتر از کارت سوختم باقی مانده

 

هزاران فرسخی دور از مدارم 

که خود را بر  خدایم  میسپارم

 

عزیزان  در  فضا  گشتم  معلق

به هر سو می روم در حال ملّق

 

مرا گفت از ونوس و ماه و زهره

ز خورشید و ز ناهید و ستاره

 

که چون نامش امید است و جوان است

ز آن  ترشیده ها  بسیار  دام  است

 

بگفتا مهر خورشید  از همه بیش

ولی آغوش او مرگ است و تشویش

 

خودش  دلداده بر ماه است و مجنون

ولی  گفتا  ندارد   گنج   قارون

 

ز او میخواست ، ماهِ  ورپریده

که مهرش را کند گنجی ندیده

 

خلاصه گفتمش گر عاقل هستی

ز عشقت کن گذر در عین مستی

 

تورا مأموریت چیزی  دگر بود

نه ولگردی هدف از این سفر بود

 

اگر خواهی چنین بی بند و باری

به سوی  این  کره  باید  بیایی

 

در اینجا نرخ بیکاری زیاد است

پر از بحران مالی  و فساد است

 

دگر  لیلی  غم  مجنون   ندارد

هزاری ده ، تو را دل می سپارد

 

خدا  را  برده اند  از  یاد ، اینجا

خدایت   آنکه  پر  باشد  ز  جیبا

 

تورم  میزند  بالای 25(بیس پنج)

گرانی می دهد جیب  تورا  رنج

 

که چون روز دهم  آید  ز ماهی

حقوقت ته کشد ، رو  کن  گدایی 

 

به هرجا میروی جنگ است و دعوا

فقط   بر  سر   یک   شیشه   مربا

 

چو اینها را شنید ، او گشت خاموش

غم عشقش  به  آنی شد فراموش

 

دودستی کار خود چسبید و گفتا

سخن هایم نمی ارزد  به مفتا

 

غلط کردم رضا ، حرفت شنفتم

خدایا  توبه  از هر آنچه  گفتم

 

و این شد که ماهواره امید ، فقط با یک لیتر از سهمیه باقی مانده خود 3 ماه دوام آورد و سرانجام که مأوریتش تمام شد ، خود را با شدت تمام به ناحیه ای از امریکای جنوبی کوباند تا  امکان احیایی برای او وجود نداشته باشد(بس که از زندگی در این روزگار ترسوندمش)

قانون کپی یادتون نره+نظر

امیر حسین حبیبی بازدید : 145 یکشنبه 31 مرداد 1389 نظرات (0)

لیگ برخرتر

لیگ برتر شروع  شد و  دوباره باید کلی حرص و جوش بخوریم  که آیا پنالتی؟ آیا اخراج؟ آیا 90؟ آیا جادوگر؟ آیا فیروز کریمی؟ آیا سرخآبی؟ آیا بی برنامگی؟ آیا حاشیه؟ و .......

خلاصه با برنامه 90 میشه به همه این مسائل پرداخت .و اینکه سال گذشته که خبر تعطیلی برنامه 90 رو شنیدم واقعا شکه شدم . اگه کسی علتشو میدونه به من بگه :آیا انتقاد ناپذیری مسئولین ورزش؟ آیا علی آبادی؟ آیا کم ظرفیت بودن بعضی ها؟ آیا فدراسیون فوتبال؟ و ....

خلاصه به مناسبت شروع لیگ یه شعر طنز دیگه نوشتم که به همه هوارادان فوتبال تقدیم میکنم:

 

با استارتی که داره لیگ برتر

مریضی های قلبی میشه بیشتر

 

فشار خون میره بالا  و  پایین

یکی خندونه و اون یکی غمگین

 

90 میره رو آنتن ها  دوباره

شروع جیغ و فریادی که داره

 

دوباره گفتن از غمهای فوتبال

کمی هم گفتن از دردای فوتسال

 


به روی داوری ها زوم کردن

یه  چندتایی شونو معروف کردن

 

دوباره عکسای ارسالی از ما

یه تصویر از یه گله تو چمن ها

 

که با کودی که میباره ز گله

چمن میشه المپیکی و حله

 

دوباره مچگیری از نوع عادل

زیادی تیزه و باهوش و بادل

    

دوباره قطبی و شیرای جنگل

ببخشید ، شیر بی دندون تنبل

 

دوباره گفتن از جام جهانی

نرفتیم ، با یه تیم کهکشانی

 

دوباره با پیامک یار میشیم

نظرسنجی هارو همراه میشیم

 

دوباره گیسکِشون واسه پنالتی

رو بودن یا نبودن داره شاکی

 

3-4 هفته  هنوز نگذشته از لیگ

مربی های اخراجی  توی دیگ

 

دوباره   بازیا  تعلیق  میشن

با بی برنامگی درگیر میشن

 

دوباره صندلی های بیچاره

میشن قربانی باخت دوباره

 

90 می پیچه با اخبار و جنجال

میگه از سوژه های روز فوتبال


اینم عاقبت اجرای برنامه نود واسه بانوان....

امیر حسین حبیبی بازدید : 123 شنبه 30 مرداد 1389 نظرات (0)

پارازیت با زور مضاعف!

خیلی وقته دیگه بارون نزده

رنگ عشق به این بیابون نزده... (با آهنگ ترانه ی قمیشی بخونید که قشنگتر شه)

ببخشید اشتباه شد...

خیلی وقته دیگه تصویر نداریم

روی هاتبرد بی بی سی رو نداریم

خیلی وقته که کسی خر نشده

واسه  یک، دو، سه،دلش تنگ نشده

خلاصه ، نمیدونم چی شده که یه مدت هی پارازیت میفرستن واسه ما که نتونیم به قول خودشون کانالای غربی رو ببینم و خدایی ناکرده غرب زده بشیم

راستی غرب زده یعنی چی؟ یعنی ما رو میزنن؟ حالا چطوری میزنن؟با مشت و لگد میزنن یا با تانک؟چی جونِ داااااااااااااااااش؟نفسکشششششششششششششششششششششششششششششش

ببخشید جووگیر شدم

راستی این آقایون که 24ساعته پارازیت میفرستن روی دیشِ مردم به نظرتون چی فکر میکنن؟:

1-ما عقل نداریم که خودمون بفهمیم چی خوبه و چی بد؟توی سخنرانیاشون که اولش میگن "ملت آگاه وشریف..." و از این جور حرفا

2-خودشون که 24 ساعت به همه ی کانالای دنیا دسترسی دارن . به نظر شما با ما حسودیشون میشه که با یه رسیور و دیش بتونیم به بخشِ کوچیکی از دنیا دسترسی داشته باشیم؟

3- صرفاً میخوان حال ما رو بگیرن؟ اگه حال گیریه منم هستم ، منم حالشونو میگیرم جونِ دااااااااااااااش

4-فکر ملت رو از خیلی بدبختیا که سرشون میاد ببرن به سمت پشت بوم ها و اینکه تمام فکرشون صرف مبارزه با پارازیت بشه؟

5-میخوان با عواضی که این پارازیت ها داره مخصوصاً برای بچه ها و زنای باردار زودتر نسلمون رو منقرض کنن تا امام زمان دلش بسوزه و زودتر ظهور کنه؟

6-...دیگه حوصله ندارم خودتون توی قسمت نظرات بگین که چه دلیلِ دیگه ای میتونه داشته باشه؟

 

با این وضعیت باید دیشا رو جمع کنیم.راستی یه جوارایی اشتغالزایی میشه.خیلی ها از نون خوردن میوفتن عوضش یکی مثل این آقا میره سر کار

این آقا رو میگم:

اینم از شعرِ فیّاض

بخون با صدایِ نازتصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری پنجم www.pichak.net كليك كنيد

 

دیگه گذشت وقتی که

بدونِ کم و کاستی

با فشار یه دکمه

بری هرجا که خواستی

 

دولت محمود آقا

به مردمش عیدی داد

روی رسیورِ ما

کلّی موجِ منفی داد

 

پولِ نفتِ میگره

تا پارازیت بستونه

میفرسته روی دیشت

تا دلتو بشکونه

 

هر کانالی می زنی

میگه که سیگنالی نیست

نه که نباشه ، اما

با پارازیت راهی نسیت

 

هیچی برامون نموند

جز کانالِ یک ، دو ، سه

میگن با صدتا سانسور

هر خبری  میرسه

 

اونان که تشخیص میدن

چی برای ما خوبه

همیشه بالا سرم

یا خطکشه یا چوبه

 

ببین چوبِ الف رو

یارِ دبستانِ من

که با زورِ مضاعف

بر سر ما می زنن         

 

دموکراسی یعنی این

پارازیت یه نمونست

خیلی جاهای دیگه

بدتر از این رَوونَست

 

دیگه باید بدونیم

که دولتِ سواره

با آرامشِ مردم

یه جوری مشکل داره

 

این پارازیت مضرّه

حرفمو جدی بگیر

واسه زنای باردار

یا هر جَوونو هر پیر

 

ممکنه که بچتون

ناقص به دنیا بیاد

یکیشون با یه دستو

یکیش با یک پا بیاد

 

کاشکی بفهمه دولت

که ملت ارزش دارن

یعنی میشه بفهمه

کاراش عوارض دارن؟

 

هر کاری که میکنه

 در جهتِ دولته

گورِ بابای ماها

کی به فکرِ ملته؟

 

خدایی حقّمونه

به قول یک بابایی

هرچی اوم بر سرم

از خودمه ، نه جایی          (از ماست که بر ماست)

 

وای که چقد حرف زدم

من تشنه مثلِ خورشید

آبِ خونه که قطعه

لبم به جونم رسید

 

ببخشید اشتباه شد

جون به لبم رسیده

قاط زدم از دولتی

که هست یه جور پدیده

 

رضا حرفی اگر زد

رضا اگر چیزی گفت

آخه ظلم که می بینه

سکوت براش داره اُفت

منبع:www.reza-fayazian.blogfa.com

امیر حسین حبیبی بازدید : 109 شنبه 30 مرداد 1389 نظرات (0)

خوشه بندی ؟

این شعر رو با کمک سهراب جونم نوشتم:

 

پشت دریا شهریست که در آن

خوشه بندی جرم است

خبری نیست از آن مسخره بازی هایی

که فقط بر سرِ این مردم بیچاره روا می دارند

بام ها جایِ کبوترهایست

که فقط گندمِ یارانه ای از دولتشان میگرند

و جز آن ماه به ماه سهمیه ی نفت که بر جیب زنند

و در آرامشِ محض

 با دلی سیر به فوّاره ی هوشِ بشری می نگرند

 

پشت دریا شهریست که در آن

مردُمش قبض نمی پردازند

و نمی دانند قبضِ برق و گاز و آب یعنی چه!

تورّم ،  صفر حتی نیست

و کمتر هست

کسی اصلاً  نمی داند تورّم چیست

 

پشت دریا شهریست که در آن

بانک ها از پسِ هر وام نمی گیرند سود

و نگویند  که اسلامیست بانک

گرچه بانکِ من و تو

هم زِ ما سود طلب دارد و هم صفّتِ آن اسلامیست

و نزول از من و تو میگیرند

 

پشت دریا شهریست که در آن

هرچه بَد دیده ام اینجا ، دگر آنجا خوبیست

قایقی خواهم  ساخت

خواهم انداخت به آب

دور خواهم شد از این خاکِ غریب

نه  دُبی خواهم رفت

نه سوئد یا کانادا

همچنان خواهم راند

قایقِ من موتوریست

گرچه با سهمیه ی اندکِ سوخت

 ره به جایی نبرم

 

هرکجا هستم باشم

فقط  اینجاست که نباید باشم

آسمان مالم نیست

پنجره ، فکر ، هوا ، عشق ، زمین مالم نیست

همه شان سهمیه بندی شده اند

سهمم کو؟

چشم ها رو شستم

جور دیگر دیدم

باز هم سود نداشت

 

وای ، میترسم از امشب که بیاید در خواب

آن عزیزم ، سهراب

و بگوید که چرا شعر مرا دزدیدی

و چُنینش کردی ، خندیدی

بابد امشب بروم 

و چمدانی را که  به اندازه ی پیراهنِ تنهایی من جا دارد بر دارم

و به سمتی بروم

که گم و گور شوم

...

منبع:www.reza-fayazian.blogfa.com

امیر حسین حبیبی بازدید : 138 شنبه 30 مرداد 1389 نظرات (1)

چون دلم خیلی پر بود ۲تا شعر نوشتم که اینم دومیش:

پشتِ فرمانِ چراغ

یک خیابانِ شلوغ

پسری با هیجان

به لبش آمده جان

می فروشد  خبر از سهمیه و یارانه

میزند فریاد: آی روزنامه ، روزنامه...

خوشه بندی کرندند ، گورِ ما را کندند...

 

همه روزنامه به دست

باز یک طرح جدید

باز مردم  شده اند آلت دست

خوشه آمد روی کار

ملتی را کرد زار

باز هم دغدغه ای دیگر از این دولتِ خواب

ملّتی شد بی تاب

 

فکرِ قبضِ برق و گاز

آب و نان و صد نیاز

قیمتِ بنزین و سوخت

این تورّم ها ز اوست

باز هم آشفتگی

از غم این  زندگی

زندگی نه ، مردگی...

تن به سویی می کشانیم و

نه دل داریم و

 نه حالی و احوالی

فقط باید به نوعی بگذرد این عمرِ بی حاصل

چه سود از آن دلِ غافل

از آن فرمانده ی کشتی

سکان بگرفته در مستی

از آن دولت که این ملت برایش گشته بازیچه

بنازم من بر آن هیکل که در آن نیست ماهیچه

و کشتی را به گِل خواهد نشاند آخر

چه باید کرد ای مادر!

که  میبیند  و میبندد دو چشمش را به روی ما

خدایا پس کجایی! ها؟!...

 

و دیدم در خیابان پیرمردی میکشد هی داد

و از دل میکشد فریاد:

عمر خود را داده ام بر باد

قرض کردم بسیار

وام ها زین بانک و آن بگرفته ام

سودِ بانکی دادم

در نزولِ بانک ها افتاده ام

گرچه نامش نیست آن

بانکِ اسلامیست آن...

بعد از عمری خانه ای نُقلی خریدم

خیری از آن هم ندیدم...

 

من که جان  کندم بسی در زندگی

از سحر تا شب نمودم بندگی

خم شدم در پیشِ این

خم شدم در پیشِ آن

از غمِ یک لقمه نان...

من  که با سیلی به سرخی می کشانم روی خود 

بس که خوردم حرص  ، دادم موی خود

من که فرزندان فرستادم به دانشگاه

و هر دم میگرفتم وام و دادم پول ، گفتم آه

و  آه از این همه مدرک و بیکاریه فرزندان

و ترس از در فساد افتادن آنان ...

 

حال در خوشه ی 3 جایم شده؟

زندگی گویا که بر کامم شده

 من مرفّه هستم و بی درد؟

من که تاجر نیستم ، نامرد

تورّم را چه خواهم کرد؟...

 

زندگی دیگر توانم نیست

سکته ام حتمیست...

روی قبرم بنویسد که او درویش بود

گرچه او بی ریش بود

آنچه می گویند ، آن من نیستم

بنویسید که آن من کیستم ...

 

وای از دست تو ای دولت  خواب

ای که میخوری کباب

و خودت سیر به فوّاره ی هوش بشری می نگری...

بیش از اندازه توهم زده ای

گند بر باورِ مردم زده ای

تا به کی سر میکنی در زیرِ برف

از عدالت میزنی هی حرف؟...

 

گفتمش بس کن دگر ای پیرمرد

بگذر از نامردیه  نامرد

بنده هم چون  تو پُرم از درد...

ولی جان دوست می دارم

و از کهریزک و امثال آن بسیار بیزارم

و می دانم عدالت مُرد

و هرکس مُرد خواهد بُرد

که بر این زندگی دیگر امیدی نیست

که در دنیا خیانت هست ، عدالت چیست؟...

 

هرکه دارد پول و مال

میکند او عشق و حال...

کار با  یارانه ی بنزین ندارد او

که دارد او...

 

آخَرش هم هرچه  هست

منِ بیچاره به گِل خواهم نشست

کمرم خواهد شکست...

و دیگر هیچ

*************************

آنچه یافت می نَشود مجوی

که عدالت مُرد و حق خواب است

مگر خدای به  داد  برسد

ورنه این کشتی غرقِ در آب است

منبع:www.reza-fayazian.blogfa.com

امیر حسین حبیبی بازدید : 701 شنبه 30 مرداد 1389 نظرات (0)

شعری برای ولنتاین

چاردهمِ فوریه

میگن که روزِ عشقه

به فکرِ دوس داشتنن

بخدا خیلی زشته

Y

سیصد و شصت و چار روز

یادی از عشق نکردین

فقط یه روز عاشقین؟

برید که که بر نگردین

Y

هرکی کادوش گرونتر

بیشتر به دل میشینه

به این میگن ولنتاین؟

عشق و محبّت اینه؟

Y

ولنتاین  یه  نمادِه

واسه  اینکه  بدونیم

سیصد و شصت و پنج روز

باید عاشق  بمونیم

Y

دوسِت دارم عزیزم

عاشقِ تو می مونم

سیصد و شصت و پنج روز

از عشق تو می خونم

 

هرکی نظر نداد خیلی چیزه

منبع:www.reza-fayazian.blogfa.com

امیر حسین حبیبی بازدید : 462 شنبه 30 مرداد 1389 نظرات (2)

برو کار می کن ولی کار کو؟

این همه خرج کردیم و زحمت کشیدیم و خون دل خوردیم و عمری تلف کردیم به پای درس و دانشگاه و آخرش هم هیچی به هیچی

حالا که با کلی شوق رفتیم دنبالِ مدرک و خیرِ سرمون لیسانس گرفتیم ، می بینیم که بله ،  جا تره و بچه نیست

به قولِ یکی از بچه ها گشتم نبود ، نگرد نیست(منظورم کاره)

یا به قولِ خودم:

برو کار می کن ولی کار کو؟

بگو شغل با بیمه و عار کو ؟

حقارت بکش بهر یک لقمه نان

مگو پولِ این نفتِ بسیار کو

 

اگه پولی که خرجِ دانشگاه کردیم ، میزدیم توی یه کارِ آزاد ، الان واسه خودمون کسی بودیم ، اما هیچ پُخی نیستیم

 دولت که با این خصوصی سازی داره فشار رو از رو خودش می ندازه روی دوش مردم ، پیمانکار هم چون زورش می ره هر بلایی بخواد روی کارگرا و کارمنداش میاره و کسی جرأت نداره دم بزنه ، حتی در خیلی از شهرها دیده شده که تا یک سال به کارگرا  حقوق داده نمیشه

اینم یه نمونش:

یعنی اگه کار هم پیدا بشه نباید انتظارِ حقوق داشته باشی و باید کلی پز بدی که کسی بت نمیگه چرا بیکاری

و البته نباید فراموش کنیم که انرژی هسته ای به خیلی از این مسائل جزئی ارجحیت داره و اصلا مهم نیست که از این گداپروری  فساد و فحشا به اوج خودش برسه ، تازه ما گشت ارشاد داریم که با اون میشه هر کسی رو به راهِ راست هدایت کرد

اینم نمودار درآمدهای نفتی که رابطه ی مستقیم با افزایش بیکاری داشته:

هرکس تونست بفهمه که این رابطه چطور برقرار شده پیش من جایزه داره

بخیال ، شعرو بخون ببین چطوره یا بهتره؟

 

شدم فارق ز تحصیلات

پیِ کارم ، پیِ نانم

ولی کاری نمی جویم

دگر آمد به لب جانم

 

گذشت عمری به دانشگاه

عجب پولی ز جیبم رفت

چه زجری من کشیدم تا

گرفتم مدرکی در دست

 

دگر پولی ندارم تا

زنم بر کارِ آزادی

پدر، حیف از همه پولی

که جایِ مدرکم دادی

 

نه دزدی می توانم کرد

نه مالِ کس توانم خورد

که هرکس را توان باشد

به آسانی تواند برد

 

من اما ساده می بازم

دگر جایی برایم نیست

از این ویرانه خواهم رفت

کسی در انتظارم نیست

 

نه عضوی از بسیجم من

نه ریشی چون شما دارم

ولی در سینه ام قلبیست

که در آن یک خدا دارم

 

خداوندی که بی منت

به ما نفتش غنیمت داد

ولی آن دیگری بردش

خدا را هم فریبش داد

 

در این بازارِ بی رونق

خدایی می کند اکنون

که هرکس سجده می دارد

شود سهمش ز نفت افزون

 

عدالت واژه ای تلخ است

چه باید کرد و باید گفت

ز سویی هم نمی باید

که ساکت ماند و لب را خفت

 

چه زنها دیده ام از فقر

که تن بر ناکسان دادند

برای لقمه ی نانی

به پایِ هرکس افتادند

 

فقط سهمم از این دنیا

دو خط  از درد مردم شد

پیِ عدلِ علی هستم

که در دنیای ما گم شد

منبع:www.reza-fayazian.blogfa.com

امیر حسین حبیبی بازدید : 92 جمعه 29 مرداد 1389 نظرات (0)

من اسب هایم شکسته او فیل هایش برنده است
چیزی برایم نمانده این مهره ها محض خنده است

این چشم ها غیرعادی است او صاحب ده پیاده است
او با همین مردمک ها شاه مرا پوست کنده است

ای کاش پر می زد این اسب اما نه فرقی ندارد
وقتی که اوجی نباشد سیمرغ هم یک پرنده است

وقتی تو باید ببازی وقتی تو باید بمیری
وقتی که آنسوی صفحه عشق تو شرکت کننده است

دیگر چه سودی بتازی با مهره ها یا ببازی

یا اینکه بیرون بمانی از هر نظر او برنده است

همواره او رو سفید است همواره تو روسیاهی
حالم به هم خورده دیگر شطرنج خیلی چرند است

امیر حسین حبیبی بازدید : 110 جمعه 29 مرداد 1389 نظرات (0)

 

بی تو online ....

بی تو online شبی باز از آن room گذشتم.

همه تن چشم شدم دنبال ID تو گشتم.

شوق دیدار تو لبریز شد از  case وجودم.

شدم آن user دیوانه که بودم.

وسط صفحه دسکتاپ room یادتو درخشید.

ding صد پنجره پیچید.

شکلکی زرد بخندید.

یادم آمد که شبی باهم از آن chat بگذشتیم.

room گشودیم و در آن pm دلخواسته گشتیم.

لحظه ای بی خط و پیغام نشستیم.

تو و yahoo دینگ و دنگ. همه دل داده به یک talk بد آهنگ.

windows و hard و motherboard آریا دست برآورده به keyboard.

تو همه راز جهان ریخته در طرز سلامت من به دنبال معنای کلامت.

یادم آمد که به من گفتی از این عشق حذر کن.

لحظه ای چند بر این  room نظر کن.

chat آیینه ی عشق گذران است.

تو که امروز نگاهت به ایمیلی نگران است.

باش که فردا pm ات با دگران است.

تا فراموش کنی چندی از این روم log out کن.

باز گفتم حذر از chat ندانم.

ترک chat کردن هرگز نتوانم نتوانم.

روز اول که ایمیلم به تمنای تو پر زد مثل spam تو  inbox تو نشستم.

تو delete کردی ولی من نرمیدم نگسستم.

باز گفتم که تو یک هکری و من user مستم.

تا به دام تو در افتم room ها را گشتم و گشتم.

تو مرا هک بنمودی نرمیدم نگسستم.

رومی از پایه فرو ریخت .

هکری ignore تلخی زد و بگریخت.

hard بر مهر تو خندید.

pc از عشق تو هنگید.

رفت در ظلمت شب آن شب و شبهای دگر هم نگرفتی دگر از آن user آزرده خبر هم.

نکنی دگر از آن room گذر هم.

بی تو اما به چه حالی من از آن room گذشتم..........

امیر حسین حبیبی بازدید : 118 جمعه 29 مرداد 1389 نظرات (0)

اي نسيم سحر آرامگه يار كجاست؟
مدرك ديپلمم اينجاست ولي كار كجاست؟
هر كجايي كه من مدرك خود را بردم
پاسخ اين بود كه يك پارتي پولدار كجاست؟
روز و شب هر چه دويدم پي همسر گفتند
از براي چو تويي همسر و غمخوار كجاست؟
پدر دختره تا ديد مرا با فرياد
گفت اوٌل تو بگو درهم و دينار كجاست؟
خانه در جردن و شمران چه داري بچه؟
پست و عنوان و يا حجره و انبار كجاست؟
ست الماس و گلوبند زمرد كه به آن
بكند دختر من فخر در انظار كجاست؟
يك عدد بنز مدل 98 دو در
تا كند فيس در آن در بر اغيار كجاست؟
اعتياد ار كه نداري و سلامت هستي
برگي پاكي ژن ار دكتر و بهيار كجاست؟
هر چه فرياد زدم حرف مرا كس نشنيد
كه به دادم برسد؟ گوش بدهكار كجاست؟
نيست چون بهر جوان عيب اكنون حمٌالم
توي ميدان بكنم باربري، بار كجاست؟
مدرك ديپلم خود را بفروشم به دو پول
ايهالناس بگوييد خريدار كجاست؟

امیر حسین حبیبی بازدید : 116 جمعه 29 مرداد 1389 نظرات (0)

خري آمد به سوي مادر خويش
بگفت مادر چرا رنجم دهي بيش

برو امشب برايم خواستگاري
اگر تو بچه ات را دوست داري

خر مادر بگفتا اي پسر جان
تو را من دوست دارم بهتر از جان

ز بين اين همه خرهاي خوشگل
يكي را كن نشان چون نيست مشكل

خرك از شادماني جفتكي زد
كمي عر عر نمود و پشتكي زد

بگفت مادر به قربان نگاهت
به قربان دو چشمان سياهت

خر همسايه را عاشق شدم من
به زيبايي نباشد مثل او زن

بگفت مادر برو پالان به تن كن
برو اكنون بزرگان را خبر كن

به آداب و رسومات زمانه
شدن داخل به رسم عاقلانه

دو تا پالان خريدند پاي عقدش
يه افسار طلا و پول نقدش

خريداري نمودند يك طويله
همانطوري كه رسم است در قبيله

خر عاقد كتاب خود گشاييد
وصال عقد ايشان را نماييد

دوشيزه خر خانم آيا رضايي؟
به عقد اين خر خوش تيپ در آيي؟

يكي از حاضرين گفتا به خنده
عروس خانم به گل چيدن برفته

براي بار سوم خر بپرسيد
كه خر خانم سرش يكباره جنبيد

خران عرعر كنان شادي نمودند
به يونجه كام خود شيرين نمودند

به اميد خوشي و شادماني
براي اين دو خر در زندگاني

امیر حسین حبیبی بازدید : 64 جمعه 29 مرداد 1389 نظرات (0)

تقدیم به زن ذلیلان!
الهی به مردان در خانه ات ... ... ... ... ... ... ... به آن زن ذلیلان فرزانه ات
به آنان که با امر روحی فداک ... ... ... ... ... ... نشینند و سبزی نمایند پاک
به آنان که از بیخ و بن زی ذیند ... ... ... ... ... ... شب و روز با امر زن می زیند
به آنان که مرعوب مادر زنند ... ... ... ... ... ... .. ز اخلاق نیکوش دم می زنند
به آن شیر مردان با پیش بند ... ... ... ... ... ... ... که در ظرف شستن به تاب و تبند
به آنان که در بچه داری تکند ... ... ... ... ... ... ... یلان عوض کردن پوشکند
به آنان که بی امر و اذن عیال ... ... ... ... ... ... ... نیاید در از جیبشان یک ریال
به آنان که با ذوق و شوق تمام ... ... ... ... ... ... به مادر زن خود بگویند: مام
به آنان که دارند با افتخار ... ... ... ... ... ... ... ... نشان ایزو نه، زی ذی نه هزار
به آنان که دامن رفو می کنند ... ... ... ... ... ... ... ز بعد رفویش اتو می کنند
به آنان که در گیر سوزن نخند ... ... ... ... ... ... ... گرفتار پخت و پز مطبخند
به آنان قرمه سبزی پزان قدر ... ... ... ... ... ... ... به آن مادران به ظاهر پدر
الهی به آه دل زن ذلیل ... ... ... ... ... ... ... ... به آن اشک چشمان ممد سبیل
به تن های مردان که از لنگه کفش ... ... ... ... ... چو جیغ عیالاتشان شد بنفش
که ما را بر این عهد کن استوار ... ... ... ... ... ... ... از این زن ذلیلی مکن برکنار
به زی ذی جماعت نما لطف خاص ... ... ... ... ... ... نفرما از این یوغ ما را خلاص
 

امیر حسین حبیبی بازدید : 74 جمعه 29 مرداد 1389 نظرات (0)

نيمه شب پريشب گشتم دچار كابوس/ ديدم به خواب حافظ توي صف اتوبوس

گفتم: سلام حافظ گفتا عليك جانم / گفتم: كجا روي؟ گفت والله خود ندانم

گفتم: بگير فالي گفتا نمانده حالي / گفتم: چگونه‌اي؟ گفت در بند بي خيالي

گفتم: كه تازه تازه شعر وغزل چه داري ؟ / گفتا: كه مي‌سرايم شعر سپيد باري

گفتم: ز دولت عشق گفتا كه : كودتا شد / گفتم: رقيب! گفتا: او نيز كله پا شد

گفتم: كجاست ليلي؟ مشغول دلربايي؟ / گفتا: شده ستاره در فيلم سينمايي

گفتم: بگو ز خالش، آن خال آتش افروز؟ / گفتا: عمل نموده، ديروز يا پريروز

گفتم: بگو زمويش گفتا كه مش نموده / گفتم: بگو ز يارش گفتا ولش نموده

گفتم: چرا؟ چگونه؟ عاقل شده است مجنون؟ / گفتا: شديد گشته معتاد گرد و افيون

گفتم: كجاست جمشيد؟ جام جهان نمايش؟ / گفتا: خريده قسطي تلويزيون به جايش
گفتم: بگو زساقي حالا شده چه كاره؟ / گفتا: شدست منشي در دفتر اداره

گفتم: بگو ز زاهد آن رهنماي منزل / گفتا: كه دست خود را بردار از سر دل

گفتم: ز ساربان گو با كاروان غم‌ها / گفتا: آژانس دارد با تور دور دنيا

گفتم: بگو ز محمل يا از كجاوه يادي / گفتا: پژو، دوو، بنز يا گلف نوك مدادي

گفتم كه: قاصدت كو آن باد صبح شرقي / گفتا: كه جاي خود را داده به فاكس برقي

گفتم: بيا ز هدهد جوييم راه چاره / گفتا: به جاي هدهد، ديش است و ماهواره

گفتم: سلام ما را باد صبا كجا برد؟ / گفتا: بلوکه کرده ديروز يا پريروز
گفتم: بگو ز مشك آهوي دشت زنگي / گفتا كه: ادكلن شد در شيشه‌هاي رنگي

گفتم: سراغ داري ميخانه‌اي حسابي / گفت: آنچه بود از دم گشته كبابي

گفتم: بيا دوتايي لب تر كنيم پنهان / گفتا: نمي‌هراسي از چوب پاسبانان
گفتم: شراب نابي تو دست و پا نداري؟ / گفتا: كه جاش دارم وافور با نگاري

گفتم: بلند بوده موي تو آن زمان‌ها / گفتا: به حبس بودم از ته زدند آنها
گفتم: شما و زندان حافظ مارو گرفتي؟ / گفتا: نديده بودم هالو به اين خرفتي!

امیر حسین حبیبی بازدید : 75 جمعه 29 مرداد 1389 نظرات (0)

گله مي‌كرد ز مجنون ليلي / كه شده رابطه‌مان ايميلي

 

حيف از آن رابطه‌ي انساني / كه چنين شد كه خودت مي‌داني

 

عشق وقتي بشود دات‌كامي / حاصلش نيست به جز ناكامي

 

نازنين خورده مگر گرگ تو را / برده يا دات‌نت و دات‌ارگ تو را

 

بهرت اي‌ميل زدم پيشترك / جاي سابجكت نوشتم: به درك

 

به درك گر دل من غمگين است / به درك گر غم من سنگين است

 

به درك رابطه گر خورده ترك / قطع آن هم به جهنم به درك

 

آنقدر دلخورم از اين ايميلم / كه به اين رابطه هم بي‌ميلم

 

مرگ ليلي نت و مت را ول كن / همه را جاي OK كنسل كن

 

OFF كن كامپيوتر را جانم / يار من باش و ببين من ON ام

 

اگرت حرفي و پيغامي هست / روي كاغذ بنويس با دست

 

نامه يك حالت ديگر دارد / خط تو لطف مكرر دارد

 

خسته از Font و ز Format شده‌ام / دلخور از گردالي( @) ات شده‌ام

 

كرد ريپلاي به ليلي مجنون / كه دلم هست از اين سابجكت خون

 

باشه فردا تلفن خواهم كرد / هر چه گفتي كه بكن خواهم كرد

 

زودتر پيش تو خواهم آمد / هي مرتب به تو سر خواهم زد

 

راست گفتي تو عزيزم ليلي / ديگر از من نرسد ايميلي

 

                                                نامه‌اي پست نمودم بهرت / به اميدي كه سرآيد قهرت... 

امیر حسین حبیبی بازدید : 108 پنجشنبه 28 مرداد 1389 نظرات (0)

اي خدا HARD دلم FORMAT مكن / FILD مرا خالي بركت مكن
OPTION
 غم را خدايا ON مكن /  FILE اشكم را خدايا RUN مكن
DELTREE
 كن شاخه هاي غصه را / سردي و افسردگي را هر سه را
jumper
 شادي بيا تاSET  كنيم / سيستم اندوه را RESET كنيم
نام تو PASSWORD درهاي بهشت /  آدرس E-MAIL سايت سرنوشت
اي خدا روز ازل CAD داشتي / MOUSE بودام مگر PAD داشتي
كه چنين طرح 3D ميزدي /  طرح خود بروي CD ميزدي
تا نيفتد طرح BUG در انديشه مان / تا كه ويروسي نگردد ريشه مان
اي خدا از بهر ما ايمن فرست / بهر دلهاي پر آتش FUN فرست
اي خدا حرف دلم با كي زنم /  HELPمي خواهم كه F1 مي زنم

درباره ما
Profile Pic
با سلام به وبسایت خودتون خوش آمدید
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 41
  • کل نظرات : 4
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 11
  • آی پی دیروز : 30
  • بازدید امروز : 13
  • باردید دیروز : 32
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 45
  • بازدید ماه : 87
  • بازدید سال : 486
  • بازدید کلی : 6,115
  • کدهای اختصاصی
    شماره پیامک:30000 نمیگم